تور چین: چرا چین کماکان خود را یک حکومت کمونیستی می خواند؟
به گزارش وبسایت دانشجویی، سال جاری مصادف با صدمین سالگرد تاسیس حزب کمونیست حاکم بر چین است دوره ای که پکن در آخرین نشست کمیته مرکزی خود در ماه نوامبر از آن به عنوان یک سفر باشکوه یاد نموده بود.
با ما همراه باشید و با تور چین از شگفت انگیزترین کشور دنیا دیدن کنید بر روی دیوار چین سلفی بگیرید، از قصر ممنوعه دیدن کنید و در خیابان شانگهای پیشرفته ترین آسیا قدم بزنید.
به گزارش خبرنگاران به نقل از تی ار تی؛ در ژوئیه 1921 میلادی، اولین کنگره حزب کمونیست چین با حضور 12 تا 13 نفر برگزار گردید از جمله مائوتسه تونگ که بعدا رهبر مادام العمر کشور شد. شرکت نمایندگان در نشست شانگ های حتی نمی توانستند روز دقیقی را به خاطر بسپارند، اما امروز آن حزب میلیون ها عضو دارد و به ترسیم سرنوشت چین ادامه می دهد.
علیرغم آن که تجربه کمونیستی روسیه در دوران اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 میلادی همراه با بسیاری از دولت های سوسیالیستی دیگر در اروپای شرقی به شدت باخت چین هنوز هم خود را یک دولت کمونیستی می داند که نوعی نظام سرمایه داری را اداره می نماید که به آن کشور امکان تبدیل شدن به دومین اقتصاد بزرگ دنیا را داده است.
نظام ترکیبی در چین چگونه کار می نماید؟
چارلی پارتون کارشناس برجسته مسائل چین و همکار ارشد در اندیشکده سلطنتی مطالعات امنیتی و دفاعی بریتانیا می گوید که نظام چین به لطف تفسیر آن کشور از مارکسیسم و تاکید بیش از حد حزب کمونیست بر تداوم تاریخی کار می نماید.
در آخرین قطعنامه کمیته مرکزی حزب کمونیست چین که ارتباط روشنی را ایجاد می نماید آمده است: کوشش های حزب و مردم در قرن گذشته، باشکوه ترین فصل در تاریخ هزاران ساله ملت چین است. کوششی در تاریخ ارتباط کشور و کمونیسم. این ارتباط مهم بین حزب و مردم در قرن گذشته در جریان بوده است.
این قطعنامه نشان می دهد که از دید حزب کمونیست چین ارتباطی واضح میان تاریخ چین و کمونیسم وجود دارد.
این ارتباط مهم اخیرا به وسیله شی جین پینگ تحت عنوان سوسیالیسم با ویژگی های چینی تعریف شده که مدعی است ویژگی استثنایی حزب کمونیست چین و ارتباط آن با تاریخ طولانی آن کشور را شرح می دهد. از اواخر دهه 2010 میلادی به آن اندیشه شی جین پینگ نیز گفته شده است.
پارتون که پیش تر مشاور اتحادیه اروپا در امور چین بوده به تی آر تی می گوید: نمی توان گفت این رفتار سرمایه داری است بلکه مظهر سوسیالیسم با ویژگی های چینی است البته شما ممکن است بگویید این قدری ناصادقانه است. با این وجود، ناصادق بودن هرگز حزب کمونیست چین را آزار نداده و باعث به زحمت افتادن آن حزب نشده است. توانایی تضاد در ذهنیت بدون ناراحتی مقوله ای است که درک آن برای غرب در مکتب منطقی ارسطویی سخت است. این موضوع، اما چینی ها را کم تر ناراحت می نماید. برخلاف روس ها که به نظر می رسد از نظر مذهبی و فرهنگی شباهت های مختلفی با اروپایی ها دارند چینی ها دلبستگی کم تری به فلسفه یونان دارند.
استثناگرایی چینی
در گذشته، شوروی با سایر دولت ها و جنبش های کمونیستی تقریبا همواره به دارا بودن کمونیسمی دنیا شمول که می توانست برای همه در هر کشوری صدق کند می بالیدند و آن را مایه افتخار می دیدند و مدعی بودند که دنیا شمولی نشان دهنده پیروزی نهایی مارکسیسم در سراسر دنیا است.
در نتیجه، شوروی که نه تنها بر مردم بزرگ روس زبان بلکه بر غیر روس زبان ها در کشور های مختلف مانند ملت های ترک آسیای مرکزی حکومت می کرد هرگز ادعا نکرد که سوسیالیسمی با ویژگی های روسی است. این موضوع ممکن است تا حدی شرح دهد که چرا نظام شوروی در مواجهه با سرمایه داری مدرن فروپاشید، اما سوسیالیسم چینی زنده ماند.
هم چنین، یک تفاوت معنادار بین دو تجربه کمونیستی وجود دارد. در اواخر دهه 80 میلادی زمانی که دیوار برلین سقوط کرد رهبران شوروی گمان کردند که باید نه تنها ساختار مالی بلکه هم چنین نظام سیاسی را نیز تغییر دهند و حزب کمونیست حاکم را از بین ببرند. با این وجود، چینی ها متفاوت فکر می کردند و معتقد بودند که حزب کمونیست خوب است، اما نظام مالی باید تغییر کند. در نتیجه، آنان عناصر سرمایه داری را در اقتصاد سیاسی خود ادغام کردند تا با واقعیت های تازه دهه 90 میلادی سازگار گردد.
ریچارد فالک کارشناس برجسته روابط بین الملل می گوید: چنین فرایند توسعه شگفت انگیزی در پنج دهه گذشته خود را با تعریف نظام حکومتی به عنوان سوسیالیسم با ویژگی چینی شتاب بخشید. چین با هویت خاص معرفی شده خود در اقتصاد سرمایه داری دنیای در داخل و خارج مشارکت کرد و منظره خود را در اقتصاد نئولیبرال دنیای شده ارائه کرد. چنین هویتی با عضویت چین در سازمان تجارت دنیای که به عنوان نهاد ناظر و مروج نئولیبرالیسم شناخته می گردد پذیرفته شده است. اقتصاددانان معمولا برای توصیف چین پس از سیاست های اصلاحی دنگ شیائوپینگ در سال 1991 از عنوان اقتصاد بازار سوسیالیستی یاد می نمایند.
علیرغم آن که حزب کمونیست چین از اقدامات و ابزار های اقتدارگرایانه مختلفی برای کنترل بزرگ ترین جمعیت دنیا استفاده می نماید بقای آن را نمی توان آن گونه که در غرب ادعا می گردد صرفا با تاکید بر ویژگی اقتدارگرایی آن نظام شرح داد. برخلاف رویکرد غرب در قبال چین، موفقیت حزب کمونیست چین عمدتا در کارنامه قابل توجه صلاحیت اداری آن در داخل مرز های چین نهفته است، زیرا پکن سیاست خارجی خود را با تکیه بر رویکرد قدرت نرم پیش می برد و راهکار های برد - برد بسیاری را ایجاد نموده است.
رفتار داخلی و خارجی حزب کمونیست چین به وضوح متفاوت از الگوی شوروی است که بوروکراسی ای فاسد بود و کوشش های نظامی ماجراجویانه اش اوضاع را برای حکومت آن کشور در دراز مدت بدتر کرد و منجر به فروپاشی آن شد. در دو دهه اخیر، چین بر بزرگترین صعود مالی و ژئوپولیتیک در تاریخ نظارت داشته که با رشد چشمگیر، کاهش فقر شدید و تسلط فزاینده بر مهم ترین مرز های فناوری نوآوری قرن بیست و یکم مقدار گیری می گردد.
جالب است در حالی که بسیاری از غربی ها این پیشرفت خارق العاده چین را موفقیت مدل سرمایه داری خود قلمداد می نمایند در چین درک سیاسی کاملا متفاوتی وجود دارد و اعتقاد بر این است که این شگفتی حاصل تفسیر خود چینی ها از کمونیسم بوده است.
مارکسیسم قرن بیست و یکم
شی رئیس حزب کمونیست چین کلید درک مارکسیسم قرن بیست و یکمی در آن کشور است. برای چینی ها، شی تجسم رهبری تقریبا شبیه آن چیزی است که مائو در زمان گذشته نماد آن بود در نتیجه، او نماینده حال حاضر مائوئیسم قلمداد می گردد.
فالک به تی آر تی می گوید: مارکسیسم قرن بیست و یکمی به عنوان راهی برای شناسایی و برجسته سازی ارتباط اندیشه شی و ارتقای او به جایگاهی برابر با مائو مورد استفاده قرار می گیرد. در نتیجه، حزب کمونیست چین در سطح ایدئولوژیک و اعتقادی اندیشه شی را ادامه تفکر مائو می داند. بسیاری انتظار دارند که حزب کمونیست اندیشه شی را به عنوان به روزترین دکترین رسمی خود در بیستمین کنگره حزب در سال آینده مورد ستایش قرار دهد.
فالک می افزاید: در گفتمان ایدئولوژیک، شی ترجیح می دهد بر ماهیت سوسیالیستی رویکرد چین تاکید کند و کم تر ویژگی کمونیستی آن را مورد اشاره قرار دهد. هم چنین، او می خواهد مخاطبان اش این ایده را بپذیرند که تفکر مارکسیستی پویا است و در قرن حاضر سرشار از سرزندگی باقی می ماند.
پارتون می گوید: مارکسیسم قرن بیست و یکمی شی تا حدودی نیز شرایط نوپای حزب کمونیست چین را نشان می دهد که هنوز آن گونه که کارل مارکس در قرن نوزدهم نظریه پردازی کرد به کمونیسم دست نیافته است. از لحاظ نظری هنوز در راه رسیدن به آن شرایط از دید چینی ها مبارک واقع شده است و در حال حاضر در حال گذراندن مرحله سوسیالیسم است.
شی پیش تر گفته بود: تحلیل مارکس و انگلس از تضاد های اساسی در جامعه سرمایه داری قدیمی نیست و دیدگاه ماتریالیسم تاریخی مبنی بر آن که سرمایه داری ناگزیر از نابودی است و سوسیالیسم محکوم به پیروزی منسوخ نشده است.
بسیاری از غربی ها، اما باور دارند که همه این عناوین و اظهارات ایدئولوژیک برای پوشاندن ماهیت سرمایه داری استبدادی چین مورد استفاده قرار می گیرند. متئو بریزا دیپلمات سابق امریکایی در جمهوری آذربایجان در دوره شوروی می گوید: حزب کمونیست چین مرجع نهایی آن کشور باقی می ماند در نتیجهکمونیست باید صفت آن کشور باقی بماند تا مشروعیت ادعای حزب برای قدرت برتر حفظ گردد. مانند همه احزاب کمونیست با گذشت زمان، طمع و منفعت گرایی شخصی در نهایت برای رهبری حزب کمونیست چین مهم تر از ایدئولوژی است.
بریزا علیرغم نقدها اش از حزب کمونیست چین کماکان شی را معتقد واقعی به مارکسیسم می داند و می گوید: به نظر می رسد شی کوشش می نماید تا راستا چین را تغییر دهد و باعث گردد تا چین قدری از سرمایه داری عقب نشینی نموده و بیش تر به سمت ایدئولوژی برابری خواهانه کمونیستی حرکت کند.
منبع: فرارو